لا تری الجاهل الا مفرطا او مفرِّطا
بعضی ها به نحوی مشمئز کننده و تهوع آور دست می افشانند و پا می کوبند که اوباما با روحانی حرف زد و کار تمام شد و دیگر شد کشور دوست و برادر آمریکای جنایتکار
بعضی ها هم علم وا اسلاما و وا مصیبتا بلند کرده اند و تحلیل های آبدوخیاری قی می کنند که انقلاب و شهدا و آرمان های امام خمینی و نهضت عاشورا و جنگ بدر و خدا و پیغمبر از دست رفت و وای از خیانت روحانی .
دسته اول که هیچ ... از آن ها که دور پرو پاچه ی آمریکا له له می زنند، بیش از این انتظاری نیست . کسانی که هنوز رشد و توسعه و تمدن تکنولوژی را در ینگه دنیا، آن هم از نوع عمو سامی می بینند و کعبه آمالشان یک وجب از خاک ده کوره های ایالات متحده است. یا این که فقر بهشان فشار آورده و فلاح و رستگاری را در دستبوسی نظام سلطه می بینند و دلشان را خوش کرده اند به اینکه از امروز دلار می شود 1000 تومان حالا گور پدر عزت و شرف و آرمان و اعتقاد و ...
اما جماعت دوم، خود عمار پندارانی که توهم بصیرت خفه شان کرده است و خیال می کنند انقلاب بچه یتیمی است که حضانتش به عهده این هایی افتاده است که در اداره کردن بند تنبان خودشان ناتوانند. خوش که باشند دم از ولایت می زنند و کاری هم که بخواهند بکنند خون می ریزند به دل ولایت. نان و نامشان را به نام انقلاب در سفارت انگلیس می جویند . هیجانات جوانیشان را خالی می کنند به پای دین . هوچیگران هرهری مذهبی که غیر از هزینه سازی برای نظام خاصیت دیگری ندارند .
از شر هر دوی این جماعت به خدا پناه می برم.