*** عکس ها هم حرف میزنند *** | ||
سلام چند تا کلیپ چنددقیقه ای کوتاه هست که توضیح نمیدم خودتون گوش کنید ارزش شنیدن داره برای کی تیپ میزنی؟؟ برای کی کار میکنی؟؟ [ جمعه 91/5/27 ] [ 11:56 صبح ] [ ساردو ]
[ نظرات () ]
سلام معمولا بیشتر ماها نسل سومی ها از خاطرات شیرین جنگ نشنیدیم،یا نخواستن بشنویم و بهمون نگفتن خیلی اوقات هم برای اینکه به زور یک مطلب را بهمون القا کنند به خیلی حرفها متوسل شدن که گاهی هم حرف ها و خاطرات چرند و دروغ به خورد بعضی هامون دادن... اما جبهه و جنگ زوایای دیگه ای هم داره... مثلا همین داستان... بشنوید و چند دقیقه بخندید... داستان جبهه رفتن حاج حسین یکتا - برای دانلود کلیک کنید [ پنج شنبه 91/5/26 ] [ 6:15 عصر ] [ ساردو ]
[ نظرات () ]
آقا محمود نواده ی وحید بهبهانی و از علمای بزرگ و والامقام است، ولی حاج میرزا مسیح که یکی از علمای معاصر ایشان بود، در اثر سوء تفاهمی آقا محمود را تکفیر کرده بود. مدتی گذشت تا این که حاج میرزا مسیح به قصد زیارت آستانه ی مقدسه ی حضرت معصومه علیهاالسلام به قم مشرف شد و در آن شهر در مسجد امام حسن عسگری علیه السلام نماز جماعت می خواند. از قضا آقا محمود نیز برای زیارت قبلاً به قم آمده بودند و در آن روزها متوجه شد که میرزا مسیح قامه ی جماعت می کند. برای شرکت در نماز حاضر شد و به میرزا اقتدا نمود. پس از تمام نماز، نزدیکان آقا محمود با شگفتی تمام از وی سؤال کردند: میرزا مسیح شما را تکفیر کرده و شما در نماز جماعت ایشان حاضر می شوید؟! ایشان در پاسخ گفت: مسأله ای رخ نداده و چیزی نیست. منافاتی ندارد که امر بر میرزا مشتبه شده باشدو مرا کافر بداند ولی من وی راعادل بدانم وطبق مبانی فقهی هر دو نفر مطابق نظریه ی خویش عملی نموده و مأجور باشیم. جریان که به اطلاع حاج میرزا مسیح رسید، شگفت زده به دیدار آقا محمود شتافت و جدایی به دوستی تبدیل شد و همواره از اخلاق والای آقا محمود در تعجب بود.
نمیدونم جدا" نمیدونم چی بگم چند روزه که یک سری مسایل برای من روشن شده درباره ی موضوعی،وقتی به فرد مربوطه اطلاع دادم،درحالی که حرف من مستنده ولی بنا به مصلحت سندها را رو نکردم و خود طرف هم میدونه....با این حال بجای اینکه بشینه فکرکنه برگشت و هرچی تونست بارم کرد. از این کارش ناراحت نشدم چون هرکس یه اخلاقی داره و اون هم در عصبانیت خیلی حرف زد که تو دلش مونده بود و تا حالا نگفته بود اما به این نتیجه رسیدم دوباره،که انسان ازرفقا و دوست هایی که زیاد قبولشون داره توقع بیشتری داره و طبیعتا" از برخور بد اونها بیشتر رنجیده میشه... حالا خداوکیل یک دقیقه فکر کنید فقط یک دقیقه ما که بین مردم مثلا حزب اللهی به نظر میایم و اینطور ماها را میشناسن،ما که کشته و مرده ی امام زمان (عج) هستیم مثلا" ،یا بهتر بگم،من که ادعام میشه،نه شما،من که ادعام میشه،چرا در برابر این همه عریضه و دستور مستقیم و غیرمستقیم که اومده،چرا بی معرفتی میکنم و هیچ توجهی ندارم،آیا این بدتر از صد تا فحش نیست؟؟؟؟؟؟
اگه فهمیدی که من چی گفتم ومنظورم چی بود جواب بده اما حقیقتا" خودم هم نمیدونم چی دارم میگم و فکرم درگیره از همه تون التماس دعا دارم یاعلی
[ چهارشنبه 91/5/25 ] [ 11:14 عصر ] [ ساردو ]
[ نظرات () ]
حتما شنیده اید که وکیل خانم ف.ه.ر.ب علت اجرا نشدن حکم این بانو را نبودن جای خالی در زندان دانسته اند! این خانم هم در اعتراض به این نبودن جا، به مقصد کشور دوست و برادر انگلستان پرواز کرده تا مراتب اعتراض خود را به گوش همگان از جمله برادر مهربانش م.ه.ر.ب برساند. در این زمینه چند نکته گفتنی است: چند روز پیش صدا و سیما گزارشی پخش می کرد در باره اینکه صنوف با هم تداخل کرده اند و مثلا آهنگری در ماه رمضان آش رشته می فروشد یا لوازم ساختمانی فروشی دم افطار حلیم بار می گذارد. بعد هم رییس صنف کباب و حلیم کلی خط و نشان کشید که پدر این دست اندازها به ساحت صنف حلیم و کباب را در می آوریم و چه و چه. آنوقت یک وکیل اینطور پایش را تا زانو کرده است در کفش طنزنویسها و کسی نیست اعتراض کند. خب پدر جان اگر حق الوکاله ف.ه کفاف زندگیات را نمی دهد، برو وکالت یکی دیگر از اعضای خانوادهشان را هم قبول کن، چیزی که در آن خانواده زیاد است مجرم و متهم! دیگر چرا طنز می نویسی؟ فکر کردی مثلا حق التحریر طنز چقدر است که بعد از ظهرهایت را گذاشته ای برای این کار؟ برو یک موتور بخر بیفت به مسافرکشی در مسیر شوش-لندن! واللا... حالا فرض کنیم وکیل محترم طنز نگفته باشند. واقعا برای حل این مشکل چه باید کرد؟ اولا باید گفت که بخشی از این مشکل تقصیر همین خانواده است و نباید اینطور طلبکارانه از بقیه زندانیان محترم تقاضای جا کنند. مرور تاریخ نشان می دهد که بخشی از این فضای کم زندانها را همین دوستان و فامیل این خانواده پر کرده اند. مگر همین فامیل محترمشان نبودند که به یکسال " زندان" محکوم شده بودند؟! یا مگر یکی از رفقای خانوادگی ایشان نبودند که تاریخ اختلاس را به قبل و بعد از خود تقسیم کردند و فصل نوینی در اختلاس از شهرداری رقم زدند؟! حالا بگذریم از خیل افرادی از خانواده ایشان که بخاطر کمبود صندلی در راهروهای انتظار دادگاهها یا نبودن بلیط پرواز لندن-تهران هنوز محاکمه نشده اند. مثل همان پیربانوی خانواده که رسما به مردم گفت بریزید در خیابان! پس اینطور طلبکارانه به بقیه نگاه نکنید و کمی هم برای دیگران جا باز کنید. مگر یک خانواده چقدر جا می خواهد! با توجه به بند فوق به نظر بنده برای رفع این مشکل بد نیست یک زندان اختصاصی برای این افراد تاسیس کنند تا هم همیشه برایشان جا باشد و کسی نتواند جایشان را بگیرد، و هم اینکه دور هم خوش باشند. مثلا حتما دیده اید که در بهشت زهرا(س) مقبره های خانوادگی درست کرده اند! اینطور طرف خیالش راحت است که وقتی بمیرد حتما یک وجب جا برای خوابیدن پیدا می شود. الحمدلله الان هم که بهشت زهرا(س) وسعت داده شده و تا دلتان بخواهد جا دارد بیایان خدا! من می گویم حالا که نه زندانها جا دارد و نه امکان تخصیص یک زندان اختصاصی وجود دارد، افراد این خانواده لطف کنند و به صورت نوبتی زندان بروند. بخدا ما همین را هم قبول داریم. یک روز ف.ه برود زندان. فردا او بیاید م.ه برود. پس فردا کل زندانی های دنیا بیایند بیرون و زندان قرق شود تا (...) برود. اینطور جای کسی هم تنگ نمی شود. تازه ما هم چشممان به جمال بدون ریش حاج سعید قاسمی روشن می شود و صورت بدون محاسنش را می بینیم.(خدا وکیلی من به جای برخی آقایان بودم بخاطر اینکه حاج سعید ریشهایش را بتراشد هم که شده یک روز زندان می رفتم؛ یک شب که هزار شب نمی شود!) راههای تشویقی هم برای اینکه این خانواده به زندان رفتن تمایل پیدا کنند وجود دارد. مثلا برای اینکه ف.ه برود زندان می توان از دم در خانه شان یک سری ساندویچ تند فلفلی چید تا داخل سلول. یا برای زندان رفتن م.ه می توان گفت که پسر بابا! یه سری پول کثیف تو زندان هست که شستنشون دست خودت رو می بوسه! 6 من می گویم اصلا بی خیال اینکارها. بیایید یک زندان بزرگ درست کنید و همه مردم ایران را بریزید توش تا این هفتاد میلیون فلان فلان شده بفهمند دنیا دست کیست و اینطور پررو پررو انتظار اجرای عدالت را نداشته باشند. نفهم ها تا حالا یک ذوزنقه را هم ازنزدیک ندیده اند وگرنه می فهمیدند استوانه یعنی چه؟! [ چهارشنبه 91/5/18 ] [ 3:26 عصر ] [ ساردو ]
[ نظرات () ]
چادر بود ، حجاب کامل ، زیبا ، با وقار ، متین
[ یکشنبه 91/5/8 ] [ 4:30 عصر ] [ ساردو ]
[ نظرات () ]
|